نفوذ نرخی در فارکس، به معنی عبور بردار نرخ گذاری ها از سطح مقاومت/پشتیبانی بوده، که با ادامه یابی مابعد روند نرخی هماهنگ با جهت نفوذ، همراه می گردد. در حین نزدیک شدن نرخ گذاری ها، به سطوح نرخی بلقوه، با شکل گیری سناریو های گرایشی متفاوتی، می توان برخورد نمود. چرا که در حین نزدیک شدن بردار نرخی به این سطوح، می توان با فشرده شدن کندل ها، بروز انعکاس های نرخی تصحیحاتی (موقت) و یا بازگشت بردار نرخی و حتی تغییر یابی گرایش نیز، مواجه شد. همچنین در طی این نزدیکی، می توان با نفوذ یابی کاذب بردار نرخی به سطح مذکور برخورد نمود، که دراکثر اوقات، با بازگشت دوباره ی نرخ گذاری ها را، همراه می گردد.
به همین دلیل نیز، برای اجرای معاملاتی دقیق و پر بهره، می بایست با چگونگی تصویه و تجزیه ی سطوح نموداری، گرایش های تصحیحاتی (موقت) و همچنین تشخیص نفوذ های کاذب، از نفوذ های حقیقی نیز، آشنا شد. نفوذ حقیقی بردار نرخی به سطحی مخصوص، شامل عبور و تحکیم یابی نرخ گذاری ها از سمت دیگر سطح مذکور و ادامه یابی مابعد گرایشی همخوان، با جهت نفوذ انجام گرفته، می باشد. در این بین می بایست به بسته شدن کندل (شمع ژاپنی) نفوذی نیز، توجه نمود. چرا که نفوذ حقیقی، با بسته شدن کندل بعدی، بالا تر از سطح مقاومت و یا پایین تر از سطح پشتیبانی، همراه می گردد. همچنین به منظور افزایش اطمینان خاطر، می بایست تا قبل از بسته شدن 2 و یا 3 کندل بعد از نفوذ نیز، صبر نمود. چرا که بسته شدن 2 و یا 3 کندلی که پس از نفوذ شکل می گیرند، می تواند به عنوان مهم ترین نشانه ی حقیقی بودن نفوذ نرخی، به شمار آید. بسته شدن 3 کندل بعد از نفوذ، پایین تر از سطح پشتیبانی، به عنوان سیگنال فروش و بسته شدن 3 کندل بعد از نفوذ، بالا تر از سطح مقاومت، سیگنالی به منظور خرید دارایی، محسوب می گردد. به منظور آشنایی بیشتر با چگونگی به کارگیری این راهبرد تجاری در پلتفرم MT4، به سایت شرکت FIBO Group سر بزنید.
نفوذ نرخ گذاری ها به خط گرایشی
این راهبرد تجاری، به عنوان یکی از قدیمی ترین استراتژی های نفوذ نرخی به شمار می آید. خط گرایشی (کاهشی)، با اتصال ماکسیموم های موضعی در حال سقوط ترسیم می گردد. خط گرایشی (افزایشی) نیز، با اتصال مینیموم های موضعی در حال صعود، ترسیم می شود. اما به یاد داشته باشید، که نرخ گذاری ها همیشه در چهار چوب کانال گرایشی کاهشی و یا افزایشی سیر نمی نمایند. چرا که پیدا نمودن خطوط گرایشی مناسب، در هر شرایطی امکان پذیر نمی باشد. به دلیل شخصی بودن برداشت ماهیتی بازرگانان، از ترند (روند نرخی)، حتی در صورت معین بودن گرایش اصلی جهت گیری بردار نرخی، می توان با عدم مشخص بودن گرایش های کلی نیز، برخورد نمود. به همین دلیل، آزمایش نمودن این استراتژی، به عنوان استانداردی تجاری، امکان پذیزجلوه نمی نماید.
نفوذ نرخ گذاری ها به سطوح پشتیبانی و مقاومت
کشف سیگنال تجاری مشخص با استفاده از این استراتژی تجاری، نه تنها برگرفته از نفود بردار نرخی به برخی از سطوح و یا محدوده های نرخی، بلکه وابسته به تحلیل تکنیکال رفتار نرخ گذاری ها، در حوالی سطح مذکور و بازه های نرخی حامل نوسنات فشرده نیز، می باشد. در طی اجرای پوزیشن های معاملاتی، با استفاده از این استراتژی تجاری، دستورات معاملاتی stop loss، با فاصله ی اندکی از سطوح ماکسیموم و یا مینیموم قبل از نفوذ، اسکان میابند. و دستورات معاملاتی take profit نیز، با فواصلی به وسعت آخرین ضربان های نرخی، تعیین می گردند.
نفوذ نرخ گذاری ها به خطوط شاخص های میانگین متحرک
استفاده از خطوط شاخص های میانگین متحرک SMA و میانگین متحرک نمایی EMA، با دوره های 20، 50، 100 و 200 روزه، توان کشف بلقوه ترین سطوح نرخی را به ما اهدا می نماید. چرا که نفوذ بردار نرخی به این خطوط، نشانه ای از تغییر یابی نرخ میانگین متحرک دوره ای مشخص بوده و نسبت به همان دوره، احتمال بروز تغییرات گرایش کلی را نیز، بر ملا می سازد.
نفوذ نرخ گذاری ها به بازه ی کانال گرایشی
چهارچوب تحلیلی این نوع از نفوذ، بر اساس عبور بردار نرخی، پایین تر از سطوح پشتیبانی موضعی و یا بالا تر از سطوح مقاومت موضعی پیش تر شکل گرفته، تنظیم گردیده است. بدین معنی، که بازرگانان تنها در پی افزایش یابی نرخ گذاری ها، بالا تر از سقف آخرین کندل های بسته شده در حد ماکسیموم، دست به بازگشایی معاملات خرید می زنند. به منظور بازگشایی معاملات فروش نیز، تنها در پی نفوذ نرخ گذاری ها، پایین تر از کف آخرین کندل های بسته شده در حد مینیموم، وارد عمل می گردند. سیستم های راهبردی نفوذ به کانال، به صورت بسیار ساده ای برنامه ریزی می گردند و به عنوان استراتژی بسیار راحت، به منظور یاد گیری نیز، به شمار می آیند.
نفوذ به محدوده ی نوسانات مشخص
یکی از مدل های پیچیده تر ارزیابی سیگنال های نفوذی، شامل نفوذ بردار نرخی به محدوده ی مشخصی از نوسانات می باشد. بازه ی نرخی اسکان گرفته مابین محدوده ی نوسانات همواره تغییر میابد و به موازات گسترده و یا فشرده شدن نوسانات ارزی، می توان با تغییر یابی سطوح پشتیبانی و مقاومت نیز برخورد نمود. چرا که سقف و کف بازه ی نرخی مرتبط با شبکه ی نوسانات، شامل فاصله ی کندل های پیشتر بسته شده در حوالی ماکسیموم و مینیموم کانال های گرایشی پیش تر ترسیم شده، می باشد. بدین ترتیب در پی گسترده و یا فشرده شدن شبکه ی نوسانات، سطوح سیگنال دهنده نیز، تغییر میابند.
این گونه تحلیل فنی، از نفوذ خطوط شاخص های نوسان گر، به محدوده ی اشباع خرید و یا فروش دارایی های متفاوت، سرچشمه می گیرد. بدین ترتیب، که در پی نفوذ این خطوط به محدوده های یاد شده، با ادامه یابی گرایش نرخی مشخص و هم خوان با قطب اشباع مربوطه، برخورد خواهیم نمود.
در این بین، بازگشت این خطوط از محدوده ی اشباع خرید و یا فروش یک دارایی، به سمت محدوده ی خنثی، به عنوان نشانه ای از انعکاس یابی گرایش کلی نرخ گذاری ها، به شمار خواهد آمد.
مدل های دیرتر یاد شده ی این سیستم تجاری، که بالا تر وضع نمودیم در اکثریت حساب های تجاری، همانند حساب های معاملاتی شرکت FIBO Group، قابل استفاده می باشند. اما روش وارد شدن به بازار، در هر یک از این حساب های تجاری به اشکال گوناگون، صورت می گیرد. بدین صورت، که قرار داد نامه های معاملات چند روزه، از قرارداد های معاملاتی میان روزی، تفاوت دارند. چرا که بعضی از روش های دشوار ورود به بازار، به بازرگانان توان کسب درآمد از طریق خرید و یا فروش دارایی، در حین بروز گرایش های تصحیحاتی (موقت) را، اهدا می نمایند. بدین شکل که بازرگانان می توانند با بازگشایی قرارداد، سریعا پس از بازگشت نرخ گذاری ها به محدوده ی مذکور، معامله را بسته نموده و از تمام نوسانات موجود، استفاده ی تام را ببرند.
یکی از ساده ترین روش های ورود به بازار، شامل بازگشایی معاملات همزمان با شکل گیری کندل نرخی جدید می باشد. این گونه ورود به بازار، به بازرگانان اجازه می دهد تا نقاط بلقوه ی انعکاس های نرخی را تست نموده و از معاملات مفید تری، بهره مند شوند. چرا که در صورت الهام گیری معاملات از بازگشایی و بسته شدن یک کندل مشخص، به کنترل نمودن تحرکات نرخی که درون کندل شکل می گیرند، نیازی نخواهد بود.
در حین تجارت با حظور دستورات معاملاتی stop loss و یا stop limit، می بایست به استفاده از سیستم های تست کننده ی تیک دار پرداخت. چرا که این گونه از سیستم های تست کننده، وسعت نرخ اسپرد را، در حین پروسه ی آزمایشی در نظر داشته و از بازرگانان در برابر بازگشایی بی موقع پوزیشن معاملاتی نیز، حفاظت می نمایند. چرا که تغییر ناگهانی و حتی 10 نقطه ای نرخ جاری، می تواند منجر به بسته شدن بی موقع پوزیشن معاملاتی گردد.
یکی از معایب سیستم های معاملاتی نفوذی، همانند خیلی از دیگر مدل های سیستم های تجاری وابسته به گرایش نرخی، شامل دیرکرد عملیاتی شان می باشد. بدین صورت که، سیگنال های تجاری شان، می توانند تنها پس از اتمام یابی گرایش مذکور فعال گردند. در این بین نیز، احتمال بازگشایی پوزیشن معاملاتی، در فاصله ی نرخی بسیار باریک، از دیگر معایب این سیستم تجاری به حساب می آید، که می تواند منجر به عدم کسب درآمد نیز گردد.
یکی از مهم ترین مشخصات این گونه از سیستم های تجاری نفوذی، شامل کاربرد بسیار مفید شان در فواصل نرخی عریض (نمودار های مقیاس بالا) و در بتن بازار های تابع گرایش، می باشد. چرا که این گونه سیستم های تجاری نفوذی که به صورت صحیح ترتیب دیده شده اند، هیجان و استرس قبل از ورود به بازار بازرگانان را نیز، به میزان قابل توجهی می کاهند.
مهم ترین عنصر عملکردی این گونه از سیستم های تجاری، شامل وسعت مشخص کانال گرایشی مورد نظر می باشد. چرا که در صورت تعیین مرز های هدفی پشتیبانی و مقاومتی بسیار نزدیک به یکدیگر، می توان با بروز سیگنال های کاذب، رو به رو شد. در صورت تعین فواصل بلند مابین سطوح هدفی کانال مذکور نیز، می توان با عدم عملکرد مفید سیستم تجاری، برخورد نمود. چرا که در پی ورود بسیار دیر و غیر مداوم بازرگانان به معاملات مفید، با کاهش یابی تعداد پوزیشن های معاملاتی و همچنین درآمد نیز، برخورد خواهیم نمود.
به منظور استفاده از روش تجاری یاد شده می بایست بسیار مراقب بود. چرا که در بهترین صورت ممکن، این سیستم تجاری دارای کارایی مفید با استفاده از ابزار های مالی با نقدینگی پایین و یا ابزار های اخیرا به بازار رسیده، برخوردار می باشند.
نفوذ نرخی در فارکس، به معنی عبور بردار نرخ گذاری ها از سطح مقاومت/پشتیبانی بوده، که با ادامه یابی مابعد روند نرخی هماهنگ با جهت نفوذ، همراه می گردد. در حین نزدیک شدن نرخ گذاری ها، به سطوح نرخی بلقوه، با شکل گیری سناریو های گرایشی متفاوتی، می توان برخورد نمود. چرا که در حین نزدیک شدن بردار نرخی به این سطوح، می توان با فشرده شدن کندل ها، بروز انعکاس های نرخی تصحیحاتی (موقت) و یا بازگشت بردار نرخی و حتی تغییر یابی گرایش نیز، مواجه شد. همچنین در طی این نزدیکی، می توان با نفوذ یابی کاذب بردار نرخی به سطح مذکور برخورد نمود، که دراکثر اوقات، با بازگشت دوباره ی نرخ گذاری ها را، همراه می گردد.
به همین دلیل نیز، برای اجرای معاملاتی دقیق و پر بهره، می بایست با چگونگی تصویه و تجزیه ی سطوح نموداری، گرایش های تصحیحاتی (موقت) و همچنین تشخیص نفوذ های کاذب، از نفوذ های حقیقی نیز، آشنا شد. نفوذ حقیقی بردار نرخی به سطحی مخصوص، شامل عبور و تحکیم یابی نرخ گذاری ها از سمت دیگر سطح مذکور و ادامه یابی مابعد گرایشی همخوان، با جهت نفوذ انجام گرفته، می باشد. در این بین می بایست به بسته شدن کندل (شمع ژاپنی) نفوذی نیز، توجه نمود. چرا که نفوذ حقیقی، با بسته شدن کندل بعدی، بالا تر از سطح مقاومت و یا پایین تر از سطح پشتیبانی، همراه می گردد. همچنین به منظور افزایش اطمینان خاطر، می بایست تا قبل از بسته شدن 2 و یا 3 کندل بعد از نفوذ نیز، صبر نمود. چرا که بسته شدن 2 و یا 3 کندلی که پس از نفوذ شکل می گیرند، می تواند به عنوان مهم ترین نشانه ی حقیقی بودن نفوذ نرخی، به شمار آید. بسته شدن 3 کندل بعد از نفوذ، پایین تر از سطح پشتیبانی، به عنوان سیگنال فروش و بسته شدن 3 کندل بعد از نفوذ، بالا تر از سطح مقاومت، سیگنالی به منظور خرید دارایی، محسوب می گردد. به منظور آشنایی بیشتر با چگونگی به کارگیری این راهبرد تجاری در پلتفرم MT4، به سایت شرکت FIBO Group سر بزنید.
نفوذ نرخ گذاری ها به خط گرایشی
این راهبرد تجاری، به عنوان یکی از قدیمی ترین استراتژی های نفوذ نرخی به شمار می آید. خط گرایشی (کاهشی)، با اتصال ماکسیموم های موضعی در حال سقوط ترسیم می گردد. خط گرایشی (افزایشی) نیز، با اتصال مینیموم های موضعی در حال صعود، ترسیم می شود. اما به یاد داشته باشید، که نرخ گذاری ها همیشه در چهار چوب کانال گرایشی کاهشی و یا افزایشی سیر نمی نمایند. چرا که پیدا نمودن خطوط گرایشی مناسب، در هر شرایطی امکان پذیر نمی باشد. به دلیل شخصی بودن برداشت ماهیتی بازرگانان، از ترند (روند نرخی)، حتی در صورت معین بودن گرایش اصلی جهت گیری بردار نرخی، می توان با عدم مشخص بودن گرایش های کلی نیز، برخورد نمود. به همین دلیل، آزمایش نمودن این استراتژی، به عنوان استانداردی تجاری، امکان پذیزجلوه نمی نماید.
نفوذ نرخ گذاری ها به سطوح پشتیبانی و مقاومت
کشف سیگنال تجاری مشخص با استفاده از این استراتژی تجاری، نه تنها برگرفته از نفود بردار نرخی به برخی از سطوح و یا محدوده های نرخی، بلکه وابسته به تحلیل تکنیکال رفتار نرخ گذاری ها، در حوالی سطح مذکور و بازه های نرخی حامل نوسنات فشرده نیز، می باشد. در طی اجرای پوزیشن های معاملاتی، با استفاده از این استراتژی تجاری، دستورات معاملاتی stop loss، با فاصله ی اندکی از سطوح ماکسیموم و یا مینیموم قبل از نفوذ، اسکان میابند. و دستورات معاملاتی take profit نیز، با فواصلی به وسعت آخرین ضربان های نرخی، تعیین می گردند.
نفوذ نرخ گذاری ها به خطوط شاخص های میانگین متحرک
استفاده از خطوط شاخص های میانگین متحرک SMA و میانگین متحرک نمایی EMA، با دوره های 20، 50، 100 و 200 روزه، توان کشف بلقوه ترین سطوح نرخی را به ما اهدا می نماید. چرا که نفوذ بردار نرخی به این خطوط، نشانه ای از تغییر یابی نرخ میانگین متحرک دوره ای مشخص بوده و نسبت به همان دوره، احتمال بروز تغییرات گرایش کلی را نیز، بر ملا می سازد.
نفوذ نرخ گذاری ها به بازه ی کانال گرایشی
چهارچوب تحلیلی این نوع از نفوذ، بر اساس عبور بردار نرخی، پایین تر از سطوح پشتیبانی موضعی و یا بالا تر از سطوح مقاومت موضعی پیش تر شکل گرفته، تنظیم گردیده است. بدین معنی، که بازرگانان تنها در پی افزایش یابی نرخ گذاری ها، بالا تر از سقف آخرین کندل های بسته شده در حد ماکسیموم، دست به بازگشایی معاملات خرید می زنند. به منظور بازگشایی معاملات فروش نیز، تنها در پی نفوذ نرخ گذاری ها، پایین تر از کف آخرین کندل های بسته شده در حد مینیموم، وارد عمل می گردند. سیستم های راهبردی نفوذ به کانال، به صورت بسیار ساده ای برنامه ریزی می گردند و به عنوان استراتژی بسیار راحت، به منظور یاد گیری نیز، به شمار می آیند.
نفوذ به محدوده ی نوسانات مشخص
یکی از مدل های پیچیده تر ارزیابی سیگنال های نفوذی، شامل نفوذ بردار نرخی به محدوده ی مشخصی از نوسانات می باشد. بازه ی نرخی اسکان گرفته مابین محدوده ی نوسانات همواره تغییر میابد و به موازات گسترده و یا فشرده شدن نوسانات ارزی، می توان با تغییر یابی سطوح پشتیبانی و مقاومت نیز برخورد نمود. چرا که سقف و کف بازه ی نرخی مرتبط با شبکه ی نوسانات، شامل فاصله ی کندل های پیشتر بسته شده در حوالی ماکسیموم و مینیموم کانال های گرایشی پیش تر ترسیم شده، می باشد. بدین ترتیب در پی گسترده و یا فشرده شدن شبکه ی نوسانات، سطوح سیگنال دهنده نیز، تغییر میابند.
این گونه تحلیل فنی، از نفوذ خطوط شاخص های نوسان گر، به محدوده ی اشباع خرید و یا فروش دارایی های متفاوت، سرچشمه می گیرد. بدین ترتیب، که در پی نفوذ این خطوط به محدوده های یاد شده، با ادامه یابی گرایش نرخی مشخص و هم خوان با قطب اشباع مربوطه، برخورد خواهیم نمود.
در این بین، بازگشت این خطوط از محدوده ی اشباع خرید و یا فروش یک دارایی، به سمت محدوده ی خنثی، به عنوان نشانه ای از انعکاس یابی گرایش کلی نرخ گذاری ها، به شمار خواهد آمد.
مدل های دیرتر یاد شده ی این سیستم تجاری، که بالا تر وضع نمودیم در اکثریت حساب های تجاری، همانند حساب های معاملاتی شرکت FIBO Group، قابل استفاده می باشند. اما روش وارد شدن به بازار، در هر یک از این حساب های تجاری به اشکال گوناگون، صورت می گیرد. بدین صورت، که قرار داد نامه های معاملات چند روزه، از قرارداد های معاملاتی میان روزی، تفاوت دارند. چرا که بعضی از روش های دشوار ورود به بازار، به بازرگانان توان کسب درآمد از طریق خرید و یا فروش دارایی، در حین بروز گرایش های تصحیحاتی (موقت) را، اهدا می نمایند. بدین شکل که بازرگانان می توانند با بازگشایی قرارداد، سریعا پس از بازگشت نرخ گذاری ها به محدوده ی مذکور، معامله را بسته نموده و از تمام نوسانات موجود، استفاده ی تام را ببرند.
یکی از ساده ترین روش های ورود به بازار، شامل بازگشایی معاملات همزمان با شکل گیری کندل نرخی جدید می باشد. این گونه ورود به بازار، به بازرگانان اجازه می دهد تا نقاط بلقوه ی انعکاس های نرخی را تست نموده و از معاملات مفید تری، بهره مند شوند. چرا که در صورت الهام گیری معاملات از بازگشایی و بسته شدن یک کندل مشخص، به کنترل نمودن تحرکات نرخی که درون کندل شکل می گیرند، نیازی نخواهد بود.
در حین تجارت با حظور دستورات معاملاتی stop loss و یا stop limit، می بایست به استفاده از سیستم های تست کننده ی تیک دار پرداخت. چرا که این گونه از سیستم های تست کننده، وسعت نرخ اسپرد را، در حین پروسه ی آزمایشی در نظر داشته و از بازرگانان در برابر بازگشایی بی موقع پوزیشن معاملاتی نیز، حفاظت می نمایند. چرا که تغییر ناگهانی و حتی 10 نقطه ای نرخ جاری، می تواند منجر به بسته شدن بی موقع پوزیشن معاملاتی گردد.
یکی از معایب سیستم های معاملاتی نفوذی، همانند خیلی از دیگر مدل های سیستم های تجاری وابسته به گرایش نرخی، شامل دیرکرد عملیاتی شان می باشد. بدین صورت که، سیگنال های تجاری شان، می توانند تنها پس از اتمام یابی گرایش مذکور فعال گردند. در این بین نیز، احتمال بازگشایی پوزیشن معاملاتی، در فاصله ی نرخی بسیار باریک، از دیگر معایب این سیستم تجاری به حساب می آید، که می تواند منجر به عدم کسب درآمد نیز گردد.
یکی از مهم ترین مشخصات این گونه از سیستم های تجاری نفوذی، شامل کاربرد بسیار مفید شان در فواصل نرخی عریض (نمودار های مقیاس بالا) و در بتن بازار های تابع گرایش، می باشد. چرا که این گونه سیستم های تجاری نفوذی که به صورت صحیح ترتیب دیده شده اند، هیجان و استرس قبل از ورود به بازار بازرگانان را نیز، به میزان قابل توجهی می کاهند.
مهم ترین عنصر عملکردی این گونه از سیستم های تجاری، شامل وسعت مشخص کانال گرایشی مورد نظر می باشد. چرا که در صورت تعیین مرز های هدفی پشتیبانی و مقاومتی بسیار نزدیک به یکدیگر، می توان با بروز سیگنال های کاذب، رو به رو شد. در صورت تعین فواصل بلند مابین سطوح هدفی کانال مذکور نیز، می توان با عدم عملکرد مفید سیستم تجاری، برخورد نمود. چرا که در پی ورود بسیار دیر و غیر مداوم بازرگانان به معاملات مفید، با کاهش یابی تعداد پوزیشن های معاملاتی و همچنین درآمد نیز، برخورد خواهیم نمود.
به منظور استفاده از روش تجاری یاد شده می بایست بسیار مراقب بود. چرا که در بهترین صورت ممکن، این سیستم تجاری دارای کارایی مفید با استفاده از ابزار های مالی با نقدینگی پایین و یا ابزار های اخیرا به بازار رسیده، برخوردار می باشند.